نشست «شمایل نگاری و عکاسی» با حضور مریم کهوند، عضو هیأت علمی گروه ارتباطات تصویری دانشگاه هنر و امیر نصری، پژوهشگر فلسفه هنر و استادیار دانشگاه در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان برگزار شد.
در ابتدای این نشست، مریم کهوند درباره شمایل نگاری گفت: در روزگاری که تصویر روز به روز فشردگی و فراوانی بیشتری پیدا میکند و ابعاد همه جانبه زندگی ما را در بر می گیرد، دست یافتن به رویکردی در عکاسی جای پرسش دارد. شمایل نگاری یکی از رویکردها در خوانش تصویر است و قدمتی دو هزار ساله دارد که در آغاز با نقاشی های هنری که جنبه مذهبی داشته اند، مطرح می شود
در ادامه امیر نصری درباره شمایل نگاری گفت: شمایل نگاری شیوه مناسبی برای تحلیل کلی تصویر چه در عکس، شعر و تصویر و سینما نیست. در زبان فارسی شمایل نگاری به این معنی است که انگار میخواهیم از نقاشی مذهبی استفاده کنیم. یونانیها واژه آیکون را به کار میبردند و آیکونوگرافی تنها به معنای تصاویر مذهبی نبود و شامل تصاویر دیگر نیز می شد
نصری افزود: شمایل نگاری یک رویکرد عام نسبت به تصاویر است و مبنای آن در سالهای آغازین سده بیستم به وسیله اروین پانوفسکی و مکتب واربوگ مطرح شد.
این پژوهشگر هنر با اشاره به تقسیمبندی پانوفسکی درباره شمایل نگاری عنوان کرد: اولین دسته بندی پیشا شمایل نگارانه است و هر کسی می تواند آن را درک کند. دومی تحلیل شمایل نگارانه است که اطلاعات مبتنی بر آنچه میبینیم نیست بلکه دانش پیشین ما نیز در فهم تصویر دخیل است. در تقسیم بندی سوم که تفسیر شمایل شناسی است، ملاک های عامدانه تصویر مدنظر نیست بلکه جهانبینی تصویر مدنظر است و این مساله در اوایل قرن بیستم مطرح شد.
در ادامه کهوند با اشاره به اینکه آیکون مفهوم وسیع تری از نشانه ها دارد که بخشی از آنها نمادین است، افزود: آیکون را باید بیشتر نشانه ای در نظر بگیریم که رابطه بیشتری با ابژه دارد. به عنوان مثال، کفش سیندرلا به چیزی بیشتر از یک کنش ارجاع میدهد و ما را به فرا آیکون ها می رساند.
در ادامه نصری گفت: ما تصوری کلاسیک و سنتی داریم که وقتی با یک تصویر مواجه می شویم و اگر یک روش کاملا مناسب داشته باشیم، می توانیم معنای سیاسی یا اجتماعی از آن بیرون بکشیم.
نصری یادآوری کرد: رویکردهای شمایل نگاری و شمایل شناسی به دنبال این هستند که بگویند که یک معنای جامع و مشخص از یک عکس می توانیم بیرون بکشیم و تصور ما از شمایل شناسی مثل کشاندن معنا از شعر است. در رویکردی کلاسیک در تصاویر نیز همین طور است که میگویند تصویر به یک سمبل یا یک نشانه اشاره میکند، اما مخالفان این روش می گویند، چنین روشی تنها یک تفسیر ممکن را ارائه می کند. به همین دلیل این تصور همیشه برای ما وجود دارد که اگر با تصویر روبرو میشویم یک معنای آیکونیک دارد و اگر فاقد چنین معنایی باشد، آن را طرد می کنیم و ساحت های مختلف تصویر را کنار می زنیم و بخش جزئی آن را به عنوان امر مطلق تصور می کنیم.
این استاد دانشگاه با بیان مثالی از تصاویر آیکونیک تشریح کرد: به عنوان مثال تصاویر آیکونیک فرهنگی ما از انقلاب و جنگ به شیوه ای است که اگر با تصور ما مطابق نباشد، آن را پس می زنیم. تصویر نوجوان رزمندهای که آلفرد یعقوبزاده آن سال ها عکاسی کرد و باز تولید می شد و قصد داشت به بچه ها بگوید کسانی که می جنگند به اندازه شما هستند، اما بعدها متوجه شدیم این تصویر چندان مثبت نیست. ما مولفه های موجود در عکس را به نفع تفسیر غالب نمیدیدیم و به تدریج متوجه شدیم این تفسیر دچار سو خوانش شده است.
الگوی شمایل شناسانه چشم خود را روی بسیاری از تناقضها می بندد و قصد دارد که یک معنای مشخص از آن بیرون بکشد.
در ادامه کهوند بیان کرد: ممکن نیست متن و روایت خوانش های آیکونوگرافی را ندانید و همین موضوع گاهی دست عکاسان را برای عکاسی آزاد می بندد. معمولا عکس های عکاسان خبره قابل تفسیر است، اما با تفسیرهای امروزی این آیکونوگرافی تفسیرها خیلی فراتر می رود و ممکن است با دیدن سیب به دست یک زن تنها یاد قصه حوا نیفتیم و ممکن است روایت مریم مقدس را هم به یاد بیاوریم.
در ادامه نصری در خصوص تفاوت آیکون و نشانه شناسی عنوان کرد: آیکونوگرافی نشانه شناسی نیست، اما منطق خاصی دارد و دنبال منطق خاصی برای تحلیل است و نوعی نشانه شناسی ساختارگراست که تلاش میکند تصاویر را در قالب زبان ترجمه کند. از سخت ترین کارها تحلیل یک عکس است. آیکونوگرافی سعی می کند با منطق زبان با تصاویر روبرو شود و در چنین حالتی تصاویر تقلیل پیدا می کند. هر توصیفی در قالب کلام نمی تواند مولفههای تصویر را در خود بگنجاند. می توانیم در تصویر بخشی از مولفه ها را برشماریم و بخشی را نه و همین امر رازآلود موجب می شود که تصاویر قابلیت های برداشت های مختلفی داشته باشند.
کهوند نیز در این رابطه گفت: خوانش آیکونوگرافی به مخاطب اجازه نمی دهد که به سمت تفسیر حرکت کند. شاید در تصاویر تاریخ هنر خیلی راحت این اتفاق میافتاد، چون نقاش چندان مستقل نبود و با فکر و برنامهریزی به صحنه ای می پرداخت که با پوزیشن های مختلف متوجه موضوعی خاص یا مذهبی میشدیم. پیدا کردن این معادل ها خیلی مهم است و بخشی مربوط به این میشود که تصاویر را چندان نمی توانیم شفاهی کنیم.
میتوانم از یک چشم انداز به یک تصویر نگاه کنم، اما نمی توانم قطعیتی قائل شویم که هر آنچه در تصویر می بینم، درست است. آیکونوگرافی یک سرنوشت محتوم برای عکس در نظر میگیرد که رسانهها و دستگاه های ایدئولوژیک بیشتر از آن بهره میبرند.
در ادامه این نشست که تصویری از اردوگاه آشویتس در زمان هیتلر نشان داده شد، نصری درباره نسبت آن با شمایل نگاری گفت: در این عکس با دیدن چهار تصویر فکر می کنیم که تمام واقعیت را دیده ایم یا در بمباران شیمیایی حلبچه عکس هایی را مشاهده می کنیم، اما این همه حقیقت نیست. اگر از یک تصویر مستند انتظار بازنمایی همه ماجرا را داشته باشیم، درست نیست چون دارای معنای قطعی نیستند بلکه این تصاویر شکافی در واقعیت هستند و واقعیت را بازنمایی میکند. دیدی اوبرمن معتقد است ما با آینه ای از واقعیت روبرو نیستیم بلکه با شکاف واقعیت روبروییم. می توانیم با عکس ها بخشی از امر واقعی ناپذیر را نشان دهیم، اما نمیتوانیم انتظار بازتاب کل واقعیت را از این عکسها داشته باشیم.
این تصاویر به چیزی جان می بخشند که محدود است. اوبرمن معتقد است که تصویر اردوگاه های نازی یک سند و مدرک ناکافی اما ضروری است، اما شمایل نگاری معتقد است که همین چندعکس برای درک ما کافی است. اوبرمن معتقد است به رغم ناکافی بودن این امر ضروری است که میتواند در واقعیت شکاف ایجاد کند. در شمایل نگاری میگوییم این است و چیزی دیگر نیست، اما در غیر شمایل نگاری میگوییم این وجود دارد و آن چیز دیگر هم وجود دارد.
روابط عمومی
تاریخ خبر: 1397/09/22